خيلي وقته پاييزم،با من غريبي مي كنه
دل به اميد رسيدن،خودفريبي ميكنه
خيلي وقته كه چشامو روي جاده جا گذاشتم
خيلي دوست داشتم بمونم،اما لحظه ها نذاشتن
خيلي وقته قلب خسته م،از نبودنت شكسته
تو گلوي پر سكوتم،بغض سنگيني نشسته
خيلي وقته ديگه شادي،توي اين دل جا نداره
رفتنت عمريه غم رو،روي قلبم جا مي ذاره
خيلي وقته خاك گلدون،تشنه ي يه قطره آبه
ديدن اشكاي ابرا،واسه ما مثل سرابه
خيلي وقته ديگه شعرام،رنگ عاشقي ندارن
فقط اون نگاه ساده ات،توي شعرام يادگارن
خيلي وقته من و چشمام،توي غربت بي پناهيم
توي صحن خيس جاده،در پي يه رد پاييم
... اسماعيل رضواني خو ...